مقدمه:
طلبگی این فقیر تقریبا از مدرسه مروی شروع شد و تا سالیانی با این مدرسه مأنوس بودم. در آن دوره مدرّسانی بسیار قوی و ورزیده داشت.

مرحوم سید صدرالدین جزائری کفایة‏الاصول می‏گفت، مرحوم سید صدرالدین قمی معالم‏الاصول و غیره، مرحوم حاج شیخ اسماعیل جاپلقی، مرحوم حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، مرحوم عماد رشتی، مرحوم حاج شیخ عبدالرزاق قائینی، مرحوم زیارتی، مرحوم سید نورالدین طالقانی، مرحوم آیت‏اللّه‏ شهید مطهری، مرحوم آیت‏اللّه‏ حاج میرزا باقر آشتیانی، مرحوم حاج شیخ رضا طهرانی مؤلف دوره فقه چاپ شده، مرحوم حاج میرزا علی حصه‏ای اصفهانی واعظ، حاج‏آقا باقر قمی و دو استاد بزرگ، آیت‏اللّه‏ جوادی و آیت‏اللّه‏ حسن‏زاده آملی، دامت برکاتهما. همه این بزرگان در این مدرسه افاده و افاضه و رفت و آمد و یا سکونت داشتند. شرایط بسیار خوبی بود، امّا حیف و صد حیف که در آن روزگار آن‏طور که باید و شاید استفاده نمی‏شد.

پیش از این دوره، این مدرسه از حیث استاد و زمینه تحصیل وضع خیلی بهتری داشته و به راستی مجمع افاضل و اکابر و اساتید بوده است و در حال حاضر هم با عنایت و تولیت و نظارت حضرت آیت‏اللّه‏ مهدوی کنی، دامت برکاته، جزء مدرسه‏های فعال و موفّق است.

کتابخانه این مدرسه که دارای حدود هزار جلد نسخه خطی است، مانند بسیاری از کتابخانه‏های دیگر، فهرست مناسبی که زمینه استفاده محققان و مؤلفان را از این نسخه‏ها فراهم کند نداشت .

و بارها لزوم تدوین این فهرست گوشزد می‏شد تا اینکه قرعه فال به نام من بیچاره زدند و چند سال قبل با دو هفته اعتکاف شبانه‏روزی در آن کتابخانه، و چندماه وقت‏گذاری در قم، فهرست تنظیم و منتشر شد.

در مقدمه آن کتاب که نامش فهرست نسخه‏های خطی مدرسه مروی طهران است تا حدّی درباره مدرسه و بانی و مؤسس آن، مرحوم محمدحسین خان مروی و متولیان مدرسه از آغاز تا امروز توضیح داده شده که علاقه‏مندان می‏توانند به آنجا رجوع کنند.

هنگامی که مشغول تدوین آن فهرست بودم وقفنامه مدرسه را در میان نسخه‏های خطی نیافتم و پس از استعلام روشن شد که وقفنامه در اختیار متولی محترم مدرسه است، امّا توفیق زیارت آن حاصل نشد.

سه چهار سال قبل که برای بازدید از تعدادی از نسخه‏های نفیس مدرسه سپهسالار (شهید مطهری) به آن کتابخانه دعوت شده بودم، در بین نسخه‏ها رونوشت وقفنامه مدرسه مروی نظرم را جلب کرد و نسخه‏ای از آن برای خود تهیه کردم، البته در این وقفنامه صورت بخشی از موقوفات مدرسه مروی ثبت شده است نه همه آنها. به تاریخ تهران بلاغی رجوع شود.

این نسخه 48 صفحه است به این شرح:
صفحه اول: شناسنامه نسخه
نام کتاب: وقفنامه مدرسه مروی
نام مؤلف: محمدحسین خان مروی (البته این مطلب اشتباه است، زیرا وقفنامه انشاء ایشان نیست)
موضوع: وقفنامه
نام واقف: میرزا حسین‏خان سپهسالار
تاریخ کتابت:؟

صفحه دوم سفید، و در صفحه سوم، این دو عبارت را می‏بینیم:
1ـ سواد وقفنامه مدرسه خان مروی، طاب‏اللّه‏ ثراه که جزو کتابخانه نواب مستطاب اشرف امجد ارفع والاشاهزاده اجلّ اکرم اعظم اعتضادالسلطنه وزیر علوم و معادن، دام اجلاله العالی، گردید، فی شهر ذی‏قعدة الحرام سنة 1297. (مهر اعتضادالسلطنه)

2ـ هو اللّه‏ تعالی. سواد وقفنامه مدرسه خان مروی در یوم جمعه 15 شهر ذی‏حجة الحرامسنه 1297 در عداد کتب موقوفه مسجد و مدرسه ناصری (نام دیگر مدرسه سپهسالار) معدود، و به کتابخانه مدرسه مزبوره داخل گردید و صیغه وقف آن مطابق شروح و شروط مندرجه در وقفنامه مسجد و مدرسه جاری شد فصار وقفا صحیحا... لوی ئیل 1297 (مهر کتابخانه مدرسه ناصری و مهر دیگر وقف که نام واقف یعنی حاج میرزا حسینخان سپهسالار نیز در آن درج است.)

صفحه چهارم سفید، صفحات 5 تا 7 شامل انشائی است از زبان فتحعلیشاه در تمجید از خود و نیز از خان مروی و مدرسه او و نیز توصیه به معاف بودن این مجموعه موقوفه از تکالیف و تحمیلات.

از صفحه 8 تا وسط صفحه 14 انشائی است (شاید به قلم معصوم بن عیسی‏الحسینی که نامش را در بخش آخر وقفنامه می‏بینیم) به نثر و نظم در تمجید و مدح مرحوم خان مروی.

از وسط صفحه 14 تا وسط صفحه 41 اصل وقفنامه است که در این مقال از نظر خوانندگان گرامی می‏گذرد.از وسط صفحه 41 تا صفحه 48 ستایش و مدحی است از مدرسه و بنا و بانی آن به نظم، شامل هفده بیت فارسی از فتحعلیخان ملک‏الشعرا متخلّص به صبا و بیت آخرش این است:

منشی طبع صبا از پی تاریخش گفت که مدرس سزد این مدرسه را ادریسی (1231هـ.ق)و نیز حدود شصت بیت عربی از معصوم بن عیسی‏الحسینی (نگارنده حدس می‏زند اصل این وقفنامه انشاء همین شخص باشد) بیت آخرش این است:

قلت لها مورخا اذ رصّفت ویحک من جنّة عدن ازلفت (1229هـ.ق)و چون مدرستین در طول چند سال ساخته شده هر دو تاریخ باید صحیح باشد.

از صفحه 14 تا 41 در شش مورد صورت موقوفات متعلقه به این مدرسه و قباله‏جات آن یاد شده که در این مقال، آن شش مورد تحت عنوان شش بخش پس از پایان وقفنامه آورده شد.
بخش اول: کتابهای خطی کتابخانه مدرسه؛

بخش دوم: املاک موقوفه مدرسه؛
بخش سوم: املاک مربوط به چاه منبع آب و غیره؛
بخش چهارم: قباله‏جات املاک موقوفه؛
بخش پنجم: وسایل و اسباب موقوفه مربوط به حیاط خلوت؛
بخش ششم: وسایل و اسباب موقوفه بر مدرسه کوچک،
 

اصل وقف نامه مدرسه مروی تهران

و این است اصل وقفنامه با مقدمه و مؤخره‏اش از ص14 تا ص41:

سپاس و ستایش پروردگاری را سزاست، تعالی‏شأنه و بهر برهانه، که با چیره‏دستی خویش، نیست‏ها هست کرد، عدم‏ها به وجود آورد، مشتی خاک را نخست جان داد، و زبان بیان گشاد، تاج تکریم بر سر و لوح تعلیم دربر نهاد، پس راه معرفتش با مایه طاعت نمود، و فرشتگان را که نور پاک‏اند به سجودش فرمود، علم داد و عمل خواست، دل‏ها به نور یقین آراست.

پس، از نسل او پیغمبران را به علم و عمل پیش دید، و بر ابناء نوع برگزید، (و همی از این‏سان) (1)

برخی را از ایشان، چون خلیل و نوح و کلیم و روح، پایه‏ها به اندازه مایه‏ها برافزود، تا چون نوبت اصطفا به حضرت مصطفی، علیه التحیّة والثناء، رسید، جنابش را که بسط نور شهود بود، غایت بسط وجود، مرآت حقّ، مصداق صدق، معنی اعجاز، مفهوم امتیاز، فیض اعمّ، قدرت اتمّ، علم هدی، رحمت خدا، ختم رسل، هادی سبل، به علوّ مدارج و رفعت معارج بر ماسوی مقدّم داشت،

و لوای کرامت برافراشت. تخت عرش، تاج قرب، طوق کرامت، اختر شفاعت، صدر صفا، مسند اصطفا را به وجود شریفش بیاراست، و از لطف خاصّش رتبت اختصاص خواست که درود خدای بر روان پاک او و فرزندان و خاندان و یارانش همی باد، که پرتو شمع قدس‏اند و شمع انجمن انس، شراع (2)کشتی وجودند .

و کشتی دریای جود، عنوان دیوان بینش‏اند و فهرست کتاب آفرینش، خاصّه باب مدینه علم، نبأ عظیم، صراط مستقیم، روح صفیّ، سفینه نجّی، روضه خلیل، بیضای کلیم، نفس مسیح، حبیب حبیب، صلوات‏اللّه‏ علیهم ما زمجر (3) الرعد و أرمض (4) البرق و لمع و برق و ما نجی محبّهم و هلک من تخلّف عنهم و مرق.

بر روان دانشوران پوشیده نماناد که ایزد تعالی هر که را دیده تحقیق روشن کند، و به فضل خویش برگزیند، مجمع محاسن شمائل شود و جامع مکارم خصائل، مظهر بدائع آداب آید،... (5) کارش همه رضای حقّ باشد، شغلش جمله رفاه خلق، راه طاعت پوید، رتبت قرب جوید، ابر عطا بارد، تخم رجا کارد، لذّت فانی کاهد، نعیم باقی خواهد، در اوضاع زمان، و اطوار زمین همی به چشم عبرت نگرد، ثواب آجل بر نعمت عاجل مقدّم شمرد.


و چون پروردگار عزّوعلا، وجود اکرم و ذات اشرف، صاحب و خداوند معظّم، اکفی الکفاة، صدرالولاة، مجد الاُمراء، مرجع الخواصّ، زین الافاخم، شرف الملک، تاج المفاخر، قطب الاقطاب، نظام العالم، جمال الدنیا، ناصرالدین، معزّ الاسلام، کهف الانام، غوث الملّة، فخرالدولة، الباذل الحُلاحل (6)، والباسل المساحل (7) القرم الهمهام (8)، والبطل القمقام (9)، الامیر الاجلّ الاعدل الاعزّ الاخصّ الاوحد المختار، ابوالفضل والعزّ و الاقتدار الحاج محمدحسین خان (10).



ادام اللّه‏ ظلاله و ابّد نواله را که مجمع مواهب الهی است، جامع مراتب آگاهی، کاشف حقایق مطالب، و... (12) معضلات مآرب، واقف دقایق امور، عارف ادوار و دهور، مصدر خیرات، منبع مبرّات، ابر عطا، بحر سخا، قلزم مفاخر، عمّان مکارم، به کمال کفایت، و فرط درایت، و جمع آثار نیک، و بسط بواعث خیر، و اقتنای جلائل مآثر، و اقتفای مراسم اکابر.

از همگنان به فضل و رحمت خویش برانگیخت، و جان پاکش با خرد بیامیخت، همی خواست تا حضرتش مقصد آمال قبایل گردد، محطّ رحال افاضل شود، کسب قرب حقّ کند، مطمح نظر خلق آید، از این سبب اوقات حضرتش را صرف رضای خویش خواست،

و روان روشنش به نور یقین بیاراست، رأی زرّینش به تربیت طالبان گماشت، و خاطر شریفش به تکمیل متعلّمان بازداشت، تا فواید این، نیز زواید عواید جنابش گردد، و حسنات آن هم، مزید درجات حضرتش شود، «واللّه‏ یهدی من یشاء الی صراط مستقیم.»

زهی قوّت نفس شریف، و کمال فطرت علیا، که با اقبال دنیا هرگز جز به حقارت بر وی نظر نیارد، و ملک روی زمین در پیش دیده دوربین به چیزی نشمارد، توانگران را به خردی نگرد، با درویشان جز راه تواضع نسپرد، هر چه گوید عدل و صواب است، آنچه کند خیر و ثواب.

اینک بهشتی بنا کرده، فردوسی برافراشته، که فضایش... (13) جنان است، هوایش مایه جان، جنانی در کسوت خاک است، جانی از آلایش پاک. ترابها ارقّ من الهوی، و هواها أصفی من الصفا.
حمی فیه للأدنین مرعی و مترع (14) کما فیه للأقصین مروی (15)

و مشبع«فیها ما تشتهیه الانفس و تلذّ الاعین و هم فیها خالدون»، «فیها کتب قیّمة» و «سرر مرفوعة و اکواب موضوعة و نمارق مصفوفة و زرابیّ مبثوثة» (16)

و سمّیت «مدرسة الفخریة» لفخر بانیها علی البریّة، و لعمری أنّها حریّة بذاک الاسم، کما الروح حریّ بالجسم، کیف لا وقد احتوت ما لایحویه الفکر، و لاینتهی الیه البصر، من حیاض و ریاض، و حجرات و خلوات، و بدائع صنائع، و لطائف ظرائف ما لا عین رأت و لااذن سمعت و لاخطر علی قلب بشر، و کیف یؤتی به فی الکلام،«و لو انّ ما فی الارض من شجرة اقلام (17)



تا طالبان در آن جای گیرند، و محصّلان مقام گزینند، «و ما منهم الاّ له مقام معلوم (19)»، اوقات صرف تحصیل دارند، ایّام به کار تکمیل گزارند، دمی جز به مطالعه کتب و مباحثه علوم نپردازند، دقیقه‏ای از دقائق تعلیم و تعلّم مهمل نسازند.

و هم در آن صحن وسیع و فضای جان‏فزا، مسجدی رفیع برافراشت، و همّت علیا به ترصین و توسیع آن گماشت، کی «یسبّح له فیها بالغدوّ والآصال، رجال لاتلهیهم تجارة و لابیع عن ذکراللّه‏ (20)»، و قد تمّ علیه الفضل، و کمل به البذل، فرحب الفضاء و اتّسع البناء،«حتّی إذا جاؤوها و فتحت أبوابها، قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین» (21).

پس در زمانی شرف روزگار، و ساعتی سعادت ادوار، که سعود کامل، و نحوسش زائل، شوائب فتن مرتفع، اساس دولت مجتمع بود،



حضرت سپهر بسطت، صاحبی داعی، دامت دولته، را تمامت همّت علیا و قصارای عزیمت عظمی، به احاطه مراسم سعادات، و نشر جلائل مبرّات توجه داشت، تقریب وسیله رضا، و تمهید مائده رجا، و تفتیش طریق قرب، و جلب نعمت قبول، و توثیق امل، و استعفای زلل، و تعظیم شعائر، و تفخیم شرائع، و اقتفای شرع هدی، و امتثال مثال خدا را حیث قال عزّ و علا: «والباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املاً» (23)

و قد أجمع الخاصّة والعامّة من محقّقی المفسّرین بأنّ المراد منها اعمال البرّ والطاعات التی یرجی بقاء ثوابها ابدا کابنیة الخیر من المساجد والقناطر والمصانع و غیر ذلک.
و قال الشهید ره: «و هی القُرب کلّها (24)فیدخل فیه ما کان وصلة الی ذلک کعمارة المساجد و معونة المحتاجین و اصلاح نظام العلم والدین.

قد اجمعوا علی أنّ قوله تعالی:«فی سبیل‏اللّه‏ (25)»عند عدّ مصارف الصدقات، هو الخیرات الباقیة کالمساجد والمدارس والقناطر والخانات والحمامات و أمثال ذلک.
و ما روی عن النّبی صلی‏اللّه‏ علیه و آله و سلم: «من أعان طالب العلم و لو بالقلم المکسور فکانّما زار الکعبة سبعین مرّة (26)» و ما روی عن امیرالمؤمنین علیه الصلاة والسلام: «خیر المال ما اُنفق فی سبیل اللّه‏» (27)

وقف مؤبّد و حبس مخلّد فرمودند، قربة الی اللّه‏ و طلبا لمرضاته، یک باب مدرسه بزرگ واقعه در مقابل دولت‏سرای خود را [که] لغایة الشهرة مستغنی از تحدید و توصیف است از مدرس و حجرات بزرگ و کوچک و ما یتعلّق بها از کتب و فروش و ظروف و غیرها به تفصیل آتی (28)بر طلبه علوم دینیه و متعلقات آن از مقدمات علوم،

و مسجدین صیفی و شتوی (29)، و مبرز (30) و حوض‏های واقعه در صحن مدرسه و مبرز را بر طلبه و سایر مسلمین و انبار واقع در دهلیز مدرسه را به حراست ظروف و فروش (31) و سایر اسباب و متعلّقات مدرسه و مسجدین و اسباب طلبه.

و مطبخ واقعه در زاویه مدرسه را به طبخ طلبه، و کسانی که در اوقات شریفه تعزیه‏داری سیّدالشهداء، صلوات‏اللّه‏ علیه، کنند و کسانی که طلبه را در مدرسه اطعام نمایند.
و دو حجره واقعه در دهلیز مدرسه واقعه در سمت اَیمن را بر مؤذن و آبدستاندار (32)، و سمت اَیسر بر خدّام مدرسه، و با عدم احتیاج ایشان بر طلبه.

وقفا صریحا لازما جازما دائما باقیا شرعیّا اسلامیّا بحیث جرت الصیغ والعقود مشتملة علی الایجاب والقبول و سائر الشرائط والقیود، و صار الجمیع علی ما ذکر بحیث لایباع و لایشری و لایستبدل و لایوهب و لایرهن (ظ) و لایجری علیه سوی الشروط المختارة بحضرة الواقف، سهّل‏اللّه‏ علیه المواقف.

و هم جناب واقف معظم، ادامه اللّه‏ ملاذا للامم، ضمن العقد چند شرط شرعی فرمودند:
[1] محصّلین علوم شرعیّه که مدرسه وقف است بر ایشان، باید ساعی باشند در تحصیل علم، و هرگاه کسی است که نباید درس بخواند، در تدریس و تألیف کوتاهی ننماید.

[و] آنکه در هر یک از حجرات زیاده از دو نفر نیز ساکن نگردند، مگر پنج حجره کوچک، که چهار از آن در جنبین دو ایوان شرقی و غربی است، و یکی از آن متّصل به مدرسه کوچک جدید، که یک نفر می‏باشد.

[2] آنکه طفل غیرممیّز را در مدرسه جای ندهند، و صبیّ ممیّز را نیز در هر حجره زیاده از یک نفری نیز جای ندهند.
[3] آنکه با وجود امکان، در هر یکی از حجرات، هر شب یک نفر از محصّلین بیتوته کند که حجره خالی نماند.

و هر گاه یکی از محصّلین غایب شود اگر بدون عذر شرعی است، از آن پس، او را در آن حجره حقّی نیست، و با وجود عذر شرعی قبل(33) از انقضای چهل روز او را دیگر حقّی نیست و باید به دیگری داده شود.

[4] هر یک از طلبه با عدم عذر شرعی هر روزه اقلاً یک حزب کلام‏اللّه‏ مجید تلاوت کنند.

[5] آنکه کتابی از کتب موقوفه را خواه از اهل مدرسه و خواه خارج، احدی بی‏اذن متولّی و ناظر و اطّلاع مدرّس و جمعی از ثقات طلبه بیرون نبرند، و با اذن و اطّلاع هم بیش از یک شبانه‏روز در خارج نگاه ندارند، مگر متولّی، که با مصلحت شرعیه زیاده بر این هم می‏تواند.

[6] آنکه طلبه در دادن کتاب به یکدیگر مضایقه نکنند، و مهما امکن کتب را معطّل نگذارند، و در حفظ کتب و فروش و ظروف اهتمام بلیغ کنند، و اگر کتابی یا فرشی یا ظرفی به تفریط من هی فی تصرّفه یا غیر، تلف یا معیوب شود متولّی با امکان، قیمت یا ارش را از مفرّط استیفا نموده در اصلاح یا تحصیل مثل مهما امکن، صرف کند.

[7] آنکه اگر طالب علمی به هم رسد که در نظر متولّی به جهتی از جهات شرعیّه اولی باشد از بعض ساکنین، متولّی و ناظر را رسد که او را جای داده مرجوح را بیرون کند، و اگر بعد از اظهار متولّی امتناع کند غاصب خواهد بود.

هشتم آنکه کسانی [که] وارد بر اهل مدرسه می‏شوند بیش از یک ساعت نگاه ندارند، مگر از محصّلین علم باشند و با متولّی و ناظر نزاع نکنند به جهت تصرّف موقوفات.
و أیضا وقف مؤبّد و حبس مخلّد فرمودند به قواعد شرعیه و ضوابط مرعیه، علی ما ذکر فی السابق، املاک و رقبات مفصّله (34 )ذیل را بر اهل مدرسه مرقومه که اوّلاً یک عشر از منافع آن را متولّی، و نیم عشر را ناظر، از بابت حقّ‏السعی برداشته، و نیم عشر از بابت حقّ‏التدریس به مدرّس دهند،

از آن پس، اگر مدرسه و مسجد تابستانی و مبرز و مطبخ و انبار و خود املاک و رقبات مذکوره و کتب و فروش و ظروف بدون تفریطی، یا با تفریط و عدم تمکّن متولّی از استیفای ارش یا قیمت، معیوب یا تلف شده باشد تعمیر ما یجب تعمیره و اصلاح ما یجب اصلاحه و تحصیل عوض متلف، و مواجب دو خادم و یک خادم‏باشی، و روشنایی مبرز، و مخارج مستمرّه املاک از قبیل بذر و مصالح‏الاملاک و مواجب باغبان را مقدّم داشته، باقی منافع آن را تخمینا بر شهور (35) تقسیط کرده قسط هر ماه را در آخر آن ماه بر طلبه ساکنین مدرسه بر نهجی که متولّی صلاح داند تقسیم کنند، و بر متولی است ترجیح‏الیق، و بر اهل مدرسه است بیان حال آن، و اگر سهم طلاّب به علّت قلّت عدد آنها، یا فرضا به سبب افزونی مذکورات از کفایت طلبه، یا سایر اسباب [کذا] از کفاف ایشان زیاده آید اضافه را صرف شراء یا استکتاب کتب اخبار معصومین، صلّوات‏اللّه‏ علیهم اجمعین، و کتب فقه قدما نمایند، و آن کتب را نیز به دستور (36) کتب موجوده وقف نموده صورت وقفیّت را در جمله آنها درج کنند.

و تعیین مدرّس، مادام‏الحیاة، موکول است به نفس نفیس جناب واقف، ادام‏اللّه‏ اقباله، و بعد از ایشان به اختیار متولّی و ناظر، و با عدم مدرّس مرضّی، سهم مدرّس را بباید تا بر طلبه مدرسه تقسیم کنند.

و خدمه را ببایست تا کمال سعی و اهتمام لایق در خدمات متعلّقه به خود به جای آرند، و مهما امکن خدمات مدرّس و طلاّب را نیز به دستور الاهمّ فالاهمّ متوجّه شوند.

و تولیت مدرسه و ما یتعلّق بها و مسجدین و املاک و رقبات مرقومه را مفوّض فرمودند به عالی‏جناب، و حقایق شرایع نصاب، افادت و افاضت انتساب، جامع‏الفروع والاصول، حاوی المعقول والمنقول، میرزائی میرزا مسیح (37)خلف مرحوم ملاّبابای استرآبادی، اعلی‏اللّه‏ درجتهما، [کذا] مگر کتب موقوفه که تولیت آن مادام‏الحیاة با خود جناب واقف، ادام اللّه‏ عزّه، می‏باشد، و بعد از ایشان با متولّی معزّی‏الیه، و بعد از او تولیت مذکورات عموما مفوّض است به مجتهد جامع‏الشرائط دارالسلطنه طهران، ما تعاقب الاوقات والازمان، و بر فرض فقدان مجتهد جامع‏الشرائط در آن، موکول است به اعلم و اتقای علمای بلده مذکوره به شرط اقتدار، و با عدم اعلم مقتدر در آن، به عالم عادل مقتدر دارالسلطنه مذکوره.

و متولی و ناظر را بباید که در هر شش ماه یک‏بار جمعی از ثقات طلبه را بر اعیان کتب موقوفه مطّلع سازند و نظارت مدرسه و سایر موقوفات را محوّل فرمودند به عالی‏جناب مقدّس‏القاب، ملا محمدعلی طهرانی(38)، و مراد از نظارت، نظر کردن در موقوفات است از مدرسه و آنچه وقف بر اهل مدرسه شده از کتب و غیره، و در موقوف علیهم.

و هر گاه در امور متعلّقه به مدرسه خلافی در میان متولّی و ناظر واقع شود متولّی مستقلّ است و بعد از فوت ناظر، نظارت به ولد اوست بطنا بعد بطن، هر گاه عادل بصیری باشد، والاّ به عادل بصیری که حاکم شرع تعیین نماید، و هر گاه حاکم شرع متعذّر باشد با عدول مؤمنان است تعیین ناظر.

و هر گاه در مدرسه نقصی واقع شود اوّلاً متولّی را بباید صرف منافع املاک موقوفه در آبادی آن ولو به سنوات عدیده، حتی یکمل البناء و یتمّ العماره، و مادام که بنای مدرسه به حالت اولی نرسد دیگری را جز متولّی و ناظر و مدرّس و خدّام سهمی نباشد،

و بعد از سهم اینها منافع مزبوره در مصرف مذکور صرف شود، و بر فرض عدم امکان تعمیر آن، کماکان متولّی را بباید که منافع املاک مذکوره را بعد از وضع حقّ‏التولیه، در شراء یا استکتاب کتب علوم دینیه صرف، و بر طالبان آن وقف نماید، و در این صورت کتب موقوفه نیز وقف است بر طلبه متدیّن دارالسلطنه طهران، و فروش و ظروف مذکوره بر مدارس و مساجد آن، علی ما یرتضیه المتولّی فی ذلک الوقت.

و چون جناب واقف مکرّم، ادامه اللّه‏ نظاما للعالم، به احتیاط قلّت آب، چاه منبعی متّصل به مدرسه برای مصارف طلاّب و شرب حمّامات موقوفه احداث فرمودند، و زمین آن به انضمام زمین مدرسه جدیده واقعه در یک زاویه مدرسه بزرگ، وقف سرکار چهارده معصوم، علیهم التحیّة والثناء، بود .

لهذا زمین مزبور را از مجتهد جامع‏الشرائط که نایب عامّ امام است، علیه‏السلام، موافق اجاره‏نامه علی‏حده صدساله اجاره فرمودند، و برخی دکاکین به موجب تفصیل ذیل(39) خریداری، و مقرّر داشتند .

که هر ساله بعد از وضع مال‏الاجاره زمین و یک عشر حقّ‏التولیه و نیم عشر حق‏النظاره، منافع املاک در مصرف منبع و کاو (40) چاه، و روشنایی مسجدین مدرسه و مواجب مؤذّن و فروش آن صرف شود.و تولیت آن نیز به دستور، با متولّی مدرسه بزرگ است.

و چنانچه مداخل این املاک در سنوات آتیه بر مخارج مذکوره زیادتی داشته باشد، اضافه را متولّی به احتیاط خرابی چاه منبع و قیمت کاو و غیره ضبط کند، و اگر فرضا منافع این املاک از مخارج معیّنه کم آید متولّی را بباید کاستن از مخارج، بر وجهی که رأی او اقتضا کند تا به حدّی که مداخل با مخارج موافق شود.

و تفصیل قباله و بنچقهای مزارع و رقبات از قراری است که در ذیل مرقوم می‏گردد (41).

و باید قباله‏جات مسطوره نیز به استحضار متولّی به انضمام کتب در کتابخانه مدرسه و نزد ناظر، محفوظ و مضبوط بوده عندالحاجه بدان رجوع شود.

و وقف نمودند جناب واقف امجد، ادامه‏اللّه‏ دوام الابد، خلوت (42) واقعه در یک زاویه مدرسه را که مشتمل بر اطاق بزرگ، و دو زاویه کتابخانه، و یک حجره برای گذاشتن ظروف و سایر متعلقات خلوت، و یک حجره به جهت قهوه‏خانه و خدمه آنجا، به انضمام فرش و ظرف آن که به موجب تفصیل ذیل است(43)

بر حبیب ربیب و فرزندخوانده لبیب خود، میرزا اسماعیل‏خان (44)، ایّده اللّه‏ و سدّده و وفّقه و ارشده، که در آنجا به تحصیل علوم دینیه، و مقابله کتب، و تلاوت قرآن مشغول باشد و مهما امکن در نظم امور طلبه و اعانت و رعایت ایشان، کماکان علیه الواقف، سعی و جهد کند،.

و بعد از او بر اولاد و احفاد او نسلاً بعد نسل، و بطنا بعد بطن، الی أن یرث‏اللّه‏ الارض و من علیها و هو خیرالوارثین، به شرط صلاحیّت و سداد و قابلیّت و رشاد، و بر فرض عدم اولاد، یا عدم اتّصاف به سمت رشد و سداد، بر خود متولّی مدرسه یا دیگری که متولّی مصلحت داند از مدرّس مدرسه و غیره که به دستور، آنجا ساکن شود.

و باید که در دو ضلع اطاق بزرگ خلوت که کتابخانه مدرسه است تغییر نداده، به جز کلام‏اللّه‏ و ادعیه و کتاب چیزی نگذارند.

و غیرذلک جناب واقف والامقام، ادامه‏اللّه‏ فی موقف الاحترام، زمینی را در ضلع مدرسه بزرگ که از موقوفات چهارده معصوم بود به مبلغی معیّن از مجتهد جامع‏الشرائط صدساله اجاره فرموده، مدرسه کوچک را در جنب این مدرسه بنا فرمودند، و آن را نیز به دستور، بر طلبه علوم دینیّه وقف فرموده، برخی از املاک و کتب و فروش و ظروف جداگانه به تفصیل ذیل (45)

بر آن وقف فرمودند و مقرر داشتند که مداخل املاک موقوفه آن را بعد از وضع حقّ‏التولیه والنظاره اوّلاً چنانچه مدرسه مذکوره، و خلوت ضلع مدرسه، و سه باب خانه موقوفه، و مسجد زمستانی، و خود املاک و کتب و فروش و ظروف موقوفه محتاج به اصلاح و تعمیر باشد باید در مصارف مزبوره صرف نموده، از آن پس، باقی منافع را برحسب تقسیم ذیل در مصارف معینه تقسیم نمایند:

مواجب یک نفر فراش مستحفظ خلوت مذکور و یک نفر خادم مدرسه و مسجد زمستانی و روشنایی خلوت داده شود و آنچه باقی ماند به وضعی که در مدرسه بزرگ مقرّر است بر شهور تقسیط کرده، قسط هر ماه را در آخر همان ماه بر طلبه تقسیم نمایند.

و تولیت آن را هم به دستور، به جناب متولّی سابق‏الذکر، و نظارت آن را به عالی‏جناب مؤمی‏الیه با همان شروط و قیود، محوّل داشته، و صیغ شرعیّه بالعربیّة والفارسیّة جاری شد.

فمن بدله بعد ما سمعه فانّما اثمه علی الذین یبدّلونه و قد حرّر بالخیر والیمن والسعادة فی ذی‏القعدة لالف و مأتین و احدی و ثلاثین مضین من الهجرة النبویّة علی هاجرها آلاف الثناء والتحیّة.
در خبر است از سیّد کائنات و خلاصه موجودات، نخبه بشر، شافع محشر، قبله اصفیا، خاتم انبیاء، محمد مصطفی، علیه التحیّة والثناء، انّه قال فی خطبة له علیه‏السلام:

«الدنیا دار فناء، و منزل بلغة و عناء، قد نزعت عنها نفوس السعداء، و انتزعت بالکره من ایدی الاشقیاء، فاسعد الناس بها ارغبهم عنها، و اشقاهم بها ارغبهم فیها، فهی الفاتنة [کذا] لمن استفتحها [کذا] والمغویة لمن اطاعها، الفائز من اعرض عنها، والهالک من هوی فیها، طوبی لعبد اتّقی فیها ربّه، و قدّم توبته، و غلب شهوته، من قبل ان تلقیه الدنیا الی الآخرة، فیصبح فی بطن موحشة غبراء، مدلهمّة ظلماء، لایستطیع ان یزید فی حسنة، و لاینقص من سیّئة، ثمّ ینشر فیحشر إمّا الی جنّة یدوم نعیمها، أو الی نار لاینفد عذابها.» (46)

و عن علی علیه‏السلام: «الدنیا دار مجاز والاخرة دار قرار، فخذوا من ممرّکم لمقرّکم، و لاتهتکوا استارکم عند من یعلم اسرارکم، و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان یخرج منها ابدانکم، ففیها اختبرتم و لغیرها خلقتم، ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک، و قالت الملائکة: ما قدّم، للّه‏ آباؤکم فقدّموا بعضا یکن لکم (قرضا) و لاتخلفوا کلاً فیکون علیکم (کلاً).» (47)



پس خوشا وقت نیکبختی که ندای: «ما عندکم ینفد و ما عنداللّه‏ باق» (49) در نیوشد،با رجای «ثواب اللّه‏ خیر لمن آمن و عمل صالحا» (50) به اندازه طاقت در مراسم طاعت کوشد،

خطاب:«یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیّبات ما کسبتم من قبل ان یأتی یوم لا بیع فیه و لاخلّة» (51) به گوش جان شنود.(52) غافل نشود. در معنی «یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه‏ و ابتغوا الیه الوسیلة» (53) نیک بنگرد.

ندامت«کم ترکوا من جنّات و عیون و زروع و مقام کریم» (54)آسان نشمرد. سودای «الذین ینفقون اموالهم فی سبیل اللّه‏ کمثل حبّة انبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلة مَائَة حبّة» (55)

در عرصه جهان که بازار عمل است غنیمت داند. نعمت فانی دهد نعیم باقی ستاند در زمره «اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون»(56)آید. شرف«و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا» کسب نماید.

سرای جاوید به نوید«مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل اللّه‏ کمثل جنّة بربوة أصابها و ابل فآتت اکلها ضعفین فان لم‏یصبها وابل فطلّ» (57) عمارت دهد. پروردگارش به وعده «امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» (58) منّت نهد.

چنان‏که ایزد تعالی این جمله مکارم و از این بیش، در ذات مسعود و وجود مقدّس و گوهر پاک حضرت خداوندی، أناله اللّه‏ آماله، فراهم آورد، و سعادت هر دو گیتی در فطرت شریفش جمع کرده، پشت شوکت قوی ساخته، پایه دولت برافراخته، حضرتش را مقصود دوستان خواسته و محسود دشمنان، والحمدللّه‏ علی ذلک حمدا لایبلغه احد و لایحصی بعدد.

پروردگارش چنان‏که در این گیتی درخور افزونی دیده و برتری داده، در آن جهان نیز کرامت کند و از این بیان که نامش به نیکی برآورده و جاوید کرده، وجودش نیز پاینده دارد، هر چه مرادش، پیوسته به فضل خویش برآرد، هر دو جهانش به حسن عنایت معمور کند، روزگارش به حسن عاقبت تشریف بقا فرماید، .

ذاتش از مکاره بپردازد، امیدش بجز حضرت رفیع خویش نیاندازد، توفیقش بیفزاید، ثوابش مضاعف نماید، حسناتش درپذیرد، از سیئاتش درگذرد، طاعاتش در جرگه «اولئک الذین نتقبّل عنهم احسن ما عملوا» (59). قبول کند، دولتش را قوام دهد، نوبتش را دوام فرماید.




همان‏طور که در مقدمه مقاله گفته شد، موارد ششگانه موقوفات که در اثناء وقفنامه درج شده بود را بعد از پایان وقفنامه قرار دادیم در شش بخش:

همان‏طور که در وقفنامه آمده، مرحوم خان دو مدرسه یکی بزرگ و دیگری کوچک و متّصل به آن بنا کرده است

خط میرزا شفیع... جلد ساغری (61)، کاغذ ترمه (62)، قطع وزیری (63)، مجدول (64)، مذهّب (65)
خط آقامحسن...، مذهّب، قطع وزیری، جلد ساغری، محشّی (66)
خط آقامحمدعلی عصار، مترجم (67)، مذهّب، مجدول، قطع وزیری، کاغذ ترمه، جلد نقاشی، کار آقا میرزا رضابابای نقّاش‏باشی.
خط ملاّابوطالب شیرازی، جلد نقاشی، کاغذ ترمه، قطع کوچک، مجدول، مذهّب.
خط ملاابوطالب شیرازی، جلد نقاشی، کاغذ ترمه، قطع وزیری، مجدول، مذهّب.
خط وسط، جلد تیماج (68) مشکی، کاغذ فستقی (69)، قطع وسط.
بزرگ خط زنجانی، قطع وزیری، کاغذ فستقی، مذهّب، مجدول.
خط ملاعبداللّه‏، بغلی، مجدول، مذهّب، وقف مدرستین.
خشتی، وقف مدرستین (70)
بزرگ، جلد روغنی (71)، وقف مدرستین.
خط وسط، وزیری، وقف مدرستین.
وزیری، وقف مدرستین.
رحلی (72) قطور بزرگ، مجدول، مذهّب، وقف مدرستین.

[هنگامی که نسخه‏های خطی مدرسه را فهرست می‏کردم حدود سی قرآن در آنجا بود که تعدادی از این سیزده قرآن (نه همه آنها) نیز در میان آنها دیده می‏شد.]

صحیفه کامله، قطع کوچک، جلد نقاشی، مجدول، مذهّب، مترجم، محشّی، کاغذ ختائی (73)
صحیفـه، قطع کوچـک، جلد ساغری، مجدول، مذهّب، مترجم، محشّی، کاغذ دولت‏آبادی (74)، زرافشان *(75).
بلد الامین و صحیفه کامله و ادعیه السرّ و محاسبة النفس اللوامة، جلد نقّاشی، مجدول، مذهّب، کاغذ دولت‏آبادی، محشّی، وزیری.

مهج‏الدعوات، جلد ساغری سفید، وزیری، مذهّب، قطع کوچک.
زادالمعاد، قطع کوچک، جلد زرافشان، مجدول، مذهّب، کاغذ ترمه.
دوازده امام خواجه‏نصیر، خط اسماعیل‏میرزا، قطع وزیری، کاغذ ترمه، جلد تیماج قرمز، مجدول، مذهّب.

مناجات خمسة عشر، کاغذ ترمه، قطعه (76)، مجدول، مذهّب، جلد تیماج قرمز.
جامعه قدسیه، قطع وزیری، کاغذ زرافشان، مجدول، مذهّب، محشّی، جلد تیماج قرمز.
زادالمعاد، قطع وزیری، جلد نقّاشی، مجدول، مذهّب، کاغذ ترمه.

شرح صحیفه مسمی به؟
ادعیه تعقیبات، کوچک، مجدول، مذهّب.
پنج سوره که بعد صلات خوانده می‏شود، مذهّب، مجدول.
بیاض ادعیه، خط میرزا احمد نیریزی (77) قرمز یک لائی (ظ)

بیاض کوچک، ادعیه صلات.
کتاب سماء و عالم بحار... خوش‏خط، مجدول، مذهّب، مرصع(78) [این کتاب از کتب ادعیه نیست]
مصباح کفعمی، مذهّب، مجدول، خوش‏خط، محشّی، وزیری، بسیار خوب.
امان‏الاخطار، بغلی، جلد تیماج زرد.
مصباح متهجّد شیخ طوسی.

صحیفه سجادیه، قطع کوچک. (در حاشیه نسخه نوشته شده: این ده جلد از 23 تا 32 در وقفنامه اصل مرقوم نیست.)

مجمع‏البیان، قطع بزرگ، کاغذ ترمه، مجدول، مذهّب، محشّی، جلد ساغری مشکی، تمام.
کشّاف، قطع بزرگ، جلد ساغری مشکی، کاغذ ترمه، مجدول، مذهّب، تمام.
تفسیر فیض دکنی بی‏نقطه، جلد تیماج قرمز، کاغذ دولت‏آبادی، قطع وسط، تمام.
تفسیر صافی، کاغذ فستقی، جلد تیماج قرمز.
تفسیر قاضی، تمام، جلد تیماج سیاه، کاغذ فستقی، قطع بزرگ.
حاشیه ملاسعد بر کشّاف در دو جلد، قطع وسط، جلد تیماج آبی، کاغذ دولت‏آبادی.
تفسیر شیخ حرّ، تا سوره اعراف، جلد تیماج مشکی، قطع وسط.
تفسیر آیة‏الکرسی از ملاصدرا، جلد تیماج قرمز.
تفسیر زواره‏ای، قطع بزرگ، کاغذ دولت‏آبادی، مجدول، مذهّب، جلد ساغری.
نصف تفسیر حاجی رضا (؟)

شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، مجدول در چهار جلد. (1ـ قطع بزرگ، جلد تیماج قرمز، مجدول. 2ـ قطع بزرگ، جلد ساغری سیاه، کاغذ ترمه، مجدول، مذهّب. 3ـ قطع بزرگ، جلد تیماج قرمز، کاغذ فستقی، محشّی. 4ـ قطع بزرگ، جلد تیماج زرد، کاغذ دولت‏آبادی.)

شرح صغیر ابن‏میثم، جلد تیماج آبی، قطع وزیری.
شرح فارسی میرزاباقر، قطع بزرگ، کاغذ ترمه، مجدول، مذهّب، جلد نقّاشی، تمام در دو مجلّد.
نهج‏البلاغه، جلد ساغری مشکی، قطع وزیری، مجدول، مذهّب، محشّی، کاغذ ترمه.
غرر و درر حضرت امیر، قطع بزرگ، جلد تیماج آبی، کاغذ فستقی، مترجم.
مجموعة النادر، قطع کوچک، جلد تیماج قرمز، مجدول.

اصول کافی، جلد ساغری مشکی، مجدول، مذهّب، محشّی، کاغذ ترمه.
من لایحضر، تمام، قطع بزرگ، جلد تیماج آبی.
استبـصـار، تمـام، قطع بزرگ، مجدول، جلد تیماج آبی.
تهذیب، قطع بزرگ، جلد تیماج مشکی.
جلاءالعیون، قطع بزرگ، کاغذ فستقی، جلد تیماج قرمز.
ترجمه حدیث نبوی، صلی‏اللّه‏ علیه و آله، و یک خطبه از حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام از مرحوم میرزا ابوالقاسم، قطع کوچک، جلد تیماج قرمز.
بحارالانوار، قطع بزرگ، جلد تیماج قرمز، کاغذ فستقی، چند جلد.

مفاتیح ملامحسن، مجدول، محشّی، قطع وسط.
[شرح] دروس آقاحسین، قطع وسط، جلد تیماج قرمز.
شرایع، تمام، قطع بزرگ.
ارشاد علامه، قطع وسط.

شرح کبیر، تمام، قطع بزرگ، کاغذ فستقی، در چهار مجلد.
رساله جهاد آقا سیدمحمد، قطع کوچک، جلد تیماج قرمز.
غنائم مرحوم میرزا ابوالقاسم، قطع بزرگ.

مرشدالعوام مرحوم میرزا ابوالقاسم، قطع وزیری، کاغذ فستقی.
معتصـم‏الشیعـه ملامحسن، قطع بزرگ، جلد تیماج آبی.
مصابیح‏الجهاد آقا سیدمحمد، مجدول، مذهّب، جلد نقّاشی، کاغذ ترمه.

حاشیه آقاجمال بر شرح لمعه، قطع بزرگ.
قوانین مرحوم میرزا ابوالقاسم، قطع بزرگ.
رساله زکاة شیخ حسن، قطع کوچک، جلد تیماج.
حق المبین شیخ جعفر.
کتاب حدائق، جلد مشکی، رحلی.

صلاة حدائق، جلد مشکی و قرمز، در دو جلد. (در حاشیه نسخه نوشته شده: این دو جلد ذیل در نسخه اصل نیست)
از جمله کتبی که بعد از فوت واقف استکتاب شده بدین تفصیل است:
مطالع‏الانوار جناب مجتهدالعصر حاج سیدباقر سلمه‏اللّه‏ تعالی، کاغذ فستقی، رحلی، جلد قرمز تیماج، به خط نسخ در سه مجلد.

صحاح جوهری، تمام، کاغذ ترمه، قطع وسط، در دو جلد.
صحاح جوهری، مجدول، مذهّب، معرب (79)، تمام، قطع وسط.

قاموس، تمام، مجدول، مذهّب، قطع وسط، کاغذ دولت‏آبادی.
نهایة‏اللغة، قطع بزرگ، جلد تیماج مشکی، کاغذ دولت‏آبادی، تمام.
برهان قاطع، قطع بزرگ، جلد تیماج قرمز.
شرح جامی، قطع وسط، محشّی.
شرح ابن‏ناظم، قطع بزرگ.

شرح عصام بر جامی، قطع وسط.
مغنی‏اللبیب.
مستطرف، قطع بزرگ، جلد تیماج قرمز.
کتاب جنگ، مجدول، قطع بزرگ.
اطباق‏الذهب، قطع وسط.

انوارالربیع، قطع بزرگ، کاغذ دولت‏آبادی، جلد تیماج قرمز.
مثل‏السائر و فلک‏الدائر، و رساله در نحو از زمخشری، کاغذ دولت‏آبادی، قطع وزیری.
قلائدالعقیان، قطع بزرگ، جلد تیماج قرمز، کاغذ فستقی.
شرح رساله ابن‏زیدون، قطع وسط، جلد تیماج قرمز.
رسائل صابی، قطع وسط، جلد تیماج قرمز.

رحلة‏البلدیة (البدریة)، قطع وسط، کاغذ فستقی، مجدول.
محاضرات راغب، قطع وسط، کاغذ دولت‏آبادی.
قدری از مقامات بدیع‏الزمان همدانی و حریری و رسائل دیگر، قطع وسط، کاغذ فستقی.

غرر و درر سیدمرتضی، کاغذ دولت‏آبادی، مجدول، مذهّب.
سلافه، کاغذ فستقی، جلد تیماج قرمز.
رساله عروض و درایة‏الحدیث و واردات قلبیه ملاّصدرا، قطع وسط.
اعراب حماسه و شرح بدیعیه شیخ صفی‏الدین و رساله ابن...، قطع وسط.
کتاب قصائد عربی.

دیوان سیدرضی، قطع بزرگ، کاغذ فستقی.
محاضرة الاوائل و کنوز الدقائق، قطع وسط.
مقامـات حریـری، کاغذ ترمه، مجدول، جلد تیماج آبی.
مروج‏الذهب، تمام، قطع بزرگ، جلد تیماج آبی.
نصـف اوّل مروج‏الـذهب، قطع وزیری، جلد تیماج زرد.
لب لباب، قطع وزیری، جلد تیماج قرمز.
نصف تاریخ ابن‏خلّکان، قطع بزرگ، جلد تیماج آبی.
تهذیب منطق و تلخیص المفتاح در یک مجلد.
 

کتب حکمت و کلام و اخلاق

اخوان الصفا، مجدول، مذهّب، کاغذ ترمه، قطع بزرگ، جلد ساغری.
رسائل حکمای یونان، قطع بزرگ، جلد ساغری مشکی، مجدول، مذهّب، کاغذ ترمه.
رسائل باباافضل، قطع بزرگ، کاغذ دولت‏آبادی، مجدول، مذهّب.

نصف احیاءالعلوم، قطع بزرگ، جلد تیماج آبی.
مرصادالعباد شیخ نجم‏الدین دایه، قطع وسط، کاغذ دولت‏آبادی.
قلائدالفرائد، قطع وسط، کاغذ دولت‏آبادی، مجدول.

زبدة‏المعارف ملاعلی‏اکبر ایجه، کاغذ فستقی، جلد ساغری مشکی، قطع بزرگ.
کتاب الذریعة الی مکارم‏الشریعة، قطع وسط، کاغذ دولت‏آبادی.
الانوارالبدریة، تمام، قطع بزرگ.

ایضا الانوار البدریة، تمام، قطع وزیری.
اصل‏الاصول ملاّنعیما، مجدول، جلد تیماج آبی.
کتاب معاد ملاّنعیما، جلد تیماج آبی، مجدول.
الفصول المهمّة فی معرفة الائمة، مجدول، کاغذ دولت‏آبادی.

شوارق ملاّعبدالرزاق.
حاشیه ملامیرزاجان بر حکمة‏العین.
حاشیه قدیم.
شرح تجرید اصفهانی.
حاشیه میر بر شرح تجرید.
حاشیه...
 

رساله در بیان مذهب وهّابی.
حاشیه میر بر مطالع.
درّة‏التاج، قطع بزرگ، جلد تیماج.
تحفه حکیم صالح.
قانون بزرگ، مذهّب، مجدول.
حدیقة الانوار.
حاشیه بر فخری.
کتب مشترکه مدرسه بزرگ و کوچک
 

ادعیه

امان الاخطار.
 

تفاسیر
 

تفسیر امام حسن عسکری علیه‏السلام.
تفسیر علی بن ابراهیم.
جلد اول تفسیر قاضی.
تفسیر تبصیر الرحمن.
تفسیر آیه نور و رساله لباب العقائد و رساله زوراء.
ربع تفسیر مجمع‏البیان.
ربع تفسیر امام فخر رازی.
حاشیه شیخ بهائی بر تفسیر قاضی.
آیات الاحکام.
حاشیه میر سیدشریف بر تفسیر کشّاف.
نصف تفسیر نورالثقلین.
حاشیه بر کشاف (در حاشیه نسخه نوشته: این چهار جلد آخر در نسخه اصل نیست.)
تفسیر معانی التنزیل.
عبدالحکیم بر تفسیر قاضی.
تفسیر قاضی، تمام.
 

احادیث

استبصار.
فروع کافی.
مشارق الانوار.
جامع الاخبار.
من لایحضر.
خلاصة الاقوال علاّمه.
عیون اخبار الرضا.
رجال میرمصطفی.
وافی ملامحسن از زکات الی زیارات.
تهذیب، تمام، در دو جلد.
خصال ابن‏بابویه.
تعلیق آقا محمدباقر بر رجال میرزامحمد.
رجال شیخ عبدالنبی.
رجال کبیر میرزامحمد.
سماء و عالم بحار.
رعایه در علم درایه و حاشیه بر شرح مطالع.
حاشیه بر اصول کافی.
الفصول المهمة.
شرح اصول کافی ملامحمد صالح، از کتاب حجة الی روضه.
جلد آخر تهذیب.
جواهر العوالی (در حاشیه نوشته شده: بعد از جواهر العوالی یک قلم از نسخه محکوک شده.)
کمال الدین و اتمام النعمة.
اربعین شیخ بهائی.
امالی صدوق علیه‏الرحمة.
بحارالانوار، چند جلد.
اعتقادات ابن‏بابویه. (این سه قلم آخر بعد از اربعین در نسخه اصل نیست.)
ترجمه انجیل.
مشکاة حدیث.
انجیل.
اصول کافی.
احتجاج طبرسی.
روض‏الجنان.
کتاب در فضیلت علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام.
فروع کافی و قدری از روضه کلینی.
شمائل النبی صلی‏اللّه‏ علیه و آله. (در حاشیه نوشته: این 9 جلد فوق در نسخه اصل نیست.)
 

فقه و اصول

مناهج ملااحمد نراقی
مفتاح ایضا آخوند ملااحمد.
مطالع الانوار آقاسیدباقر رشتی.
مفاتیح، تمام.
ایضا مفاتیح، تمام، در دو جلد.
شرح لمعه، تمام.
معالم الاصول، در دو مجلد. (؟)
مختلف الشیعه، در دو مجلد.
حاشیه بر معالم.
جلد اول شرح لمعه.
قوانین، دو جلد.
حاشیه آقاجمال بر طهارت شرح لمعه.
ملامیرزا بر شرح مختصر الاصول.
شرح مفاتیح آقامحمدباقر.
جلد اول قواعد علاّمه.
حاشیه آقامحمدباقر بر معالم و فوائد آقامحمدباقر.
شرح جواد بر زبده.
حاشیه شیخ علی بر ارشاد الاذهان.
مفاتیح الاصول آقا سیدمحمد مرحوم.
میر بر مختصرالاصول.

ابهری.
شرح ارشاد. (در حاشیه نوشته شده: این چهار جلد از حاشیه شیخ علی به بعد در نسخه اصل نیست.)
رساله عقائد آقاجمال و رساله رضاعیه و رساله میراثیه میرداماد.
شرح سیدصدر و شرح آقا سیدمهدی بر وافیه.
زبدة الاصول.
ذکری، تمام.
نهایة الاصول.
شرح ملامحمد صالح بر زبده.
نکات شهیدیه.

دروس.
کفایه ملامحمدباقر سبزواری.
شرح عمیدی بر تهذیب.
معالم اصول و فروع.
شرح مختصر الاصول.
ملامیرزاجان بر شرح مختصر اصول.
تهذیب الاصول.
تذکرة الفقهاء.
شرایع، تمام.
عقائد صدوق.

شرح شرح.
رساله ملامحسن در صلاة جمعه.
ملامیرزا بر معالم با دو رساله دیگر.
شرح مفاتیح آقاهادی.
قواعد علاّمه در دو جلد.
حاشیه ملامحمدصالح بر معالم.
معالم.
شرح لمعه در دو جلد.
قبس الاقتداء.
الفیه و قاعده اجتهاد (؟)
رساله جعفریه.

مدارک.
کتاب معالم و تنزیه الانبیاء.
قواعد شهید.
حاشیه ملامیرزا.
حاشیه آقاجمال بر شرح لمعه.
شیخ علی بر شرح لمعه. (در حاشیه نوشته شده: این چهارده قلم بعد از ملامیرزا بر معالم در نسخه اصل نیست)
 

کتب حکمت و کلام و اخلاقحکمة العین.

ملامیرزاجان بر حکمة العین.
حاشیه سیدصدر شیرازی بر حکمة‏العین.
حاشیه قدیم.
ملامیرزاجان بر حاشیه قدیم.
شرح اشارات.
محاکمات.
تعلیق اشارات.
شرح تجرید.
طبیعیات شفا.
خفری.
حاشیه میرفخر سماکی بر هدایه.
نهج‏الحق علاّمه.
شوارق و حاشیه آقاجمال بر خفری.
حاشیه ملاعبدالرزاق بر خفری.
الهی (؟) ملاعبدالرزاق.
حاشیه خفری و ملامیرزاجان بر حکمة‏العین.
شرح تذکره خفری.
حاشیه ملاشمس.
شرح تجرید ملاعلی قوشجی.
حکمة‏العین و قدری حاشیه ملامیرزا.
رساله محمد بن مسکویه در علم اخلاق.
شرح مواقف.
حاشیه آقارضی قزوینی بر خفری مسمی به
کحل‏الابصار.
شرح هیاکل.
شرح شمسیه.
شرح فصوص.
رساله کلید بهشت حکیم سعید با دو رساله دیگر.
عین الیقین.
شمع الیقین.
علم الیقین.
رساله ملانعیما.
معادن الحکمة.
مجموعه مشتمله بر رسائل کثیره.
نوادر العلوم.
شرح الزیاره شیخ احمد... هفت جلد (در کتابخانه فعلاً یک دوره در چهار جلد موجود است)
تنقیح المناظر.
شرح تجرید.
مجالس المؤمنین. (در اینجا نوشته شده: این یازده قلم در نسخه اصل نیست) و گویا یازده نسخه بعدی منظور است.
 

ریاضی و حساب و نجوم

شرح چغمینی.
معونة الحساب.
شرح شمسیه حساب.
شرح لاری.
خلاصة الحساب.
حاشیه ابن‏حجر و رساله زوراء و رساله دیگر در هندسه (به فهرست نسخه‏های خطی ص124 رجوع شود).
تحریر اقلیدس.
فارسی حساب.
شرح ملاعبدالعلی بیرجندی بر اسطرلاب.
ملاعبدالعلی بر چغمینی.
شرح زیج.
 

ادب

تنبیه (ابن‏حمزه اصفهانی).
رساله... و رساله در علم....
شرح جامی.
شرح سیوطی با شواهد.
شرح قطر.
جاربردی.
مختصر تلخیص.
مطوّل دو جلد.
حاشیه خطائی دو جلد.
مغنی‏اللبیب، تمام.
شرح مراح.
شواهد مطول میرزاکمال.
تصریح.
شرح رضی.
شرح شافیه.
شرح تصریف.
شرح شاطبی.
حاشیه غفور بر جامی.
عماد (حاشیه).
منهاج امام غزالی.
شرح کافیه.
میر بر مطوّل.
شرح مفتاح سکّاکی.
شافیه صرف.
حاشیه میر بر شرح شمسیه.
قصیده برده.
مطوّل.
حاشیه خطائی بر تلخیص (در حاشیه نوشته شده: این پنج قلم اخیر در نسخه اصل نیست.)
 

املاک موقوفه مدرسه

قریه صادق‏آباد (80) واقعه در بلوک... محدود به حدود اربعه با قلعه و دهکده و قنوات و انهار و جداول و باغ و بیوتات و حمام بالتمام و اراضی.
حدّی شمالی به خیابانی که از زاویه مقدسه (81) به ورامین عبور می‏شود.
حدّی جنوبی به رودخانه...
حدّی غربی به ده خیر (82)
حدّی شرقی به قرچک.

باغ واقعه در جنب عمارات جناب واقف محدود به حدود اربعه بالتمام به انضمام یک روز آب از قنات مهرجرد در گردش هفته.
حدّی به عمارات واقف و سبزی کار مرحوم نوروزخان قاجار. (83)
حدّی به شارع عام.

حدّی به بیوتات فرمایشی دیوانه و طویله مهرعلیخان.
حدّی به عمارات مرحوم نوروزخان قاجار و خانه‏های آقاهاشم فرّاش خلوت.
یخچال واقعه در جنب مدرسه به انضمام یک باب خانه که به روی یخچال مزبور واقع است، محدود به حدود اربعه.

حدّی به جلوخان مدرسه و خود مدرسه.
حدّی به شارع عام.
حدّی به شارع عام.
حدّی به مدرسه کوچک و شارع عام.

حمّام واقعه در جنب مدرسه موقوفه محدود به حدود اربعه بالتمام.
حدّی به بیوتات خلوت میرزا اسماعیل‏خان (84).
حدّی به مدرسه موقوفه.
حدّی به شارع عام.
حدّی به شارع عام.

حمّام واقعه در جنب عمارات جناب واقف محدود به حدود اربعه.
حدّی به شارع عام.

حدّی به شارع طویله جناب واقف.
حدّی به طویله جناب واقف.
حدّی به مطبخ سرکار جناب واقف.


 

دکان علاّفی (85) واقعه در بازار محدود به حدود اربعه بالتمام.

حدّی به دکان عطاری
حدّی به شارع عام

دکان خبّازی و دکّه متصله به آن واقعه در محله چاله‏میدان محدود به حدود اربعه بالتمام.
حدّی به شارع عام
حدّی به خانه احمدبیک افشار
حدّی به حسینیه
حدّی به حسینیه

دکان کبابی واقعه در سر گذر عودلاجان (86) محدود به حدود اربعه بالتمام
حدّی به دکان اسد بقال
حدّی به سقاخانه تکیه عودلاجان
حدّی به خانه استادملک دباغ
حدّی به شارع عام
 

قباله جات

صورت قباله‏جات مفصّله و بنچقات زمین مدرسه بزرگ و موقوفات آن که به تفصیل حدود آنها در قباله و بنچاق مفصّل است:
از باب زمین مدرسه و حمام کوچک و خلوت اسماعیل‏خان.
قباله یک قطعه زمین که از میرزا ابوتراب و میرزا آقا به اللّهیارخان علیچی [کذا] منتقل و در حشو قباله اللّهیارخان به سرکار جناب واقف فروخته است، یک طغرا.

قباله یک قطعه زمین که میرزا بزرگ فراهانی به سرکار جناب واقف منتقل نموده است به عنوان مصالحه. یک طغرا.
قباله سه دانگ از شش دانگ یک قطعه زمین که محمدهادی و سایر ورثه کربلایی قاسمعلی بقال به سرکار جناب واقف فروخته. یک طغرا.
 

املاک موقوفه متعلقه به مدرسه بزرگ

قباله شش دانگ صادق‏آباد که جعفرقلی خان نوابی (نوائی) به سرکار جناب واقف فروخته، یک طغرا.
بنچق دو رشته قنوات از قنوات صادق‏آباد که مسمّی به دو برادران است که از آقامیرزای ولد و وکیل قربانعلی‏خان مشهور به بیگلرخان تیل‏سر [کذا] به جعفرقلی خان نوایی منتقل شده. یک طغرا.

قباله سه دانگ مشاع یخچال و خانه‏ای که بر روی آن واقع است که جناب واقف از میرزا اسماعیل ناظر ابتیاع فرموده‏اند. یک طغرا.

قباله شش دانگ باغ که از میرزا اسماعیل ناظر ابتیاع شده. یک طغرا.
بنچق سه دانگ مشاع از باغ و یخچال و خانه‏ای که بر روی آن واقع است که ورثه حاج آقاجانی طهرانی به حاج علینقی‏خان یزدی فروخته است. یک طغرا.
قباله ربع مشاع از سه دانگ باغ و یخچال و خانه مزبور که حاجی زین‏العابدین خان برادر حاجی علینقی‏خان یزدی به سرکار جناب واقف فروخته است. یک طغرا.

قباله سه دانگ دیگر از زمین مزبور که آقابابا و سایر ورثه حاج آقاجانی بقال به سرکار جناب واقف فروخته. یک طغرا.
قباله یک قطعه زمین که کربلایی محمدجعفر عصّار به وکالت ورثه مرحوم آقا محمدکریم طهرانی به سرکار جناب واقف فروخته است. یک طغرا.

قباله ثمن مشاع از سه دانگ باغ و یخچال و خانه که محمدجعفر خان به وکالت زوجه خود همشیره مرحوم حاجی علینقی‏خان است به سرکار جناب واقف فروخته است. یک طغرا.

قباله ثمن مشاع از سه دانگ باغ و یخچال که میرزا علیرضا یزدی به وکالت همشیره مرحوم حاجی علینقی‏خان و میرزا فخرالدین احمد به وکالت زوجه مرحوم مزبور به سرکار واقف فروخته. یک طغرا.
بنچق یک قطعه زمین مزبور که از آقای علی اصفهانی به آقاکریم طهرانی منتقل شده. یک طغرا.
مصالحه نامچه اعیانی مدرسه از باب آنچه استاد آقابابای معمار مباشر بوده است. یک طغرا.

قباله ربع مشاع از باغ و یخچال و خانه‏ای که حاج عبدالرحیم‏خان یزدی به سرکار جناب واقف فروخته است. یک طغرا.
قباله‏جات دکاکین موقوفه متعلقه چاه منبع و مسجدین مدرسه که حدود اربعه آنها در قباله‏جات مفصل است:

قباله شش‏دانگ یک باب دکّان علاّفی که میرزا علی‏محمد طهرانی به حاج حسنعلی بنک‏دار طهرانی فروخته و در ظهر
همان قباله حاجی حسنعلی مزبور به سرکار جناب واقف فروخته است. یک طغرا.

قباله شش دانگ یک باب دکّان خبّازی(87)که عالی‏جناب ملامحمد کرمانشاهی حسب‏الوصیه محمدشفیع بیک به آقا سیدمحمد طهرانی فروخته است و آقا سیدمحمد به سرکار جناب واقف فروخته. یک طغرا.

قباله یک باب دکّان کبابی که آقا محمدحسین طهرانی به استاد محمّد بنّای طهرانی فروخته و در ظهر آن استاد محمد به حاج حسنعلی بنک‏دار طهرانی فروخته و در حشو آن حاجی حسنعلی مزبور به سرکار جناب واقف فروخته است. یک طغرا.
 

وسایل و اسباب موقوفه بر حیاط خلوت

فروش و غیره، فروش و پرده و غیره:
مسند (88) قایینی دولا، یک فرد، به طول سه ذرع و نیم، عرض... (89).

کناره قایینی یک لا، یک زوج، طول هفت ذرع، عرض یک ذرع.
قالی قایینی، طول شش ذرع و نیم، عرض...

پرده گل‏دوزی جهت ارسی (90) طول...، عرض...
قالیچه شکری‏رنگ، طول دو ذرع، عرض یک ذرع.

ظروف:
آفتابه لگن دو دست.
تنگ یزدی ده عدد.
منقل بزرگ، عمل یزد، ده دانه.
جام و زیر جام و سرقوس (91) روسی، یک دست.
شمعدان مس دو عدد.
پیه‏سوز (92) مسی، سه عدد. (بزرگ دو عدد، کوچک ده دست؟)

آفتابه جعفری (93) ده عدد.
قراآفتابه (94)روسی ده دست.
وسایل و اسباب موقوفه بر مدرسه کوچک

سینه‏آلات (95) ده فقره:
آفتابه ده عدد.
مجموعه (96) ساده ده عدد.
لگن ساده ده عدد.
دیگ و در دیگ بیست عدد، شامل دیگ ده عدد، در دیگ ده عدد.

سماق پالان (97) نه عدد.
ماهی‏تابه پنج عدد.
فانوس ده عدد. (در اینجا نوشته شده: در اصل نیست.)

سینه ‏آلات مدرسه بزرگ
آفتابه بیست و سه عدد، شامل بزرگ بیست و یک عدد، کوچک دو عدد.
لگن ساده بیست و سه عدد، شامل بزرگ بیست عدد، کوچک سه عدد.
پیه‏سوز بیست و سه عدد.
کفگیر دوازده عدد.

منقل آهن، کار یزد، بیست و سه عدد.
شمعدان برنجی فرنگی به جهت مسجد دو عدد. (در اینجا نوشته شده: این قلم در نسخه اصل نیست.)
مجموعه ساده، بیست و سه عدد.

دیگ به انضمام در دیگ چهل و شش پارچه، بیست و سه دست.
سماق پالان دوازده عدد.
ماهی‏تابه دوازده عدد.

هاون با دسته مفرق (مفرغ) دو عدد.
فروش که در وقفنامه مدرسه بزرگ ضبط است:
دشک (تشک) نیمه بغل یک فرد.
مسند قایینی دولا، یک فرد.
کناره قایینی یک لا، یک زوج

فانوس بیست و چهار عدد، (شامل) محراب بیست و دو عدد، مسجد دو عدد [؟]. (در اینجا نوشته شده: فانوس در نسخه اصل نیست.) (97).
 

پی نوشت:

1- جمله این‏طور خوانده شد و شاید درست خوانده نشده باشد. .
2- شراع: بادبان کشتی.
3- زمجرة کل شی‏ء صوته.
4- ارمض: احرق.
5- در اینجا جمله‏ای است که درست خوانده نشد.
6- الحُلاحل: السیّد فی عشیرته؛ الشجاع التامّ.
7- الباسل: الاسد. المسحل، جمعه مساحل: الخطیب البلیغ و الشجاع. ،
8- القرم: السیّد. الهمهام: السیّد الشجاع السخی.
9- القمقام: السیّد الکثیر العطاء.
10- معروف به خان مروی و فخرالدوله که مدرسه وی به مدرسه فخریه و مدرسه مروی و مدرسه خان مروی معروف است.
11- کذا فی‏الاصل. و شاید «ورثوا» صحیح باشد.
12- در اینجا کلمه‏ای است که درست خوانده نشد.
13- زهو: نورافشانی و اضائه.
13- یک کلمه درست خوانده نشد.
14- محل سیراب شدن.
16- اقتباس از آیه 71 سوره زخرف و آیه 3 سوره بیّنه و آیات 13 تا 16 سوره غاشیه است. .
17- اقتباس از آیه 27 سوره لقمان است. .
18- شاید برخی کلمات این چند بیت درست خوانده نشده باشد. .
19- اقتباس از آیه 164 سوره صافات است.
20- اقتباس از آیه 36 و 37 سوره نور است.
21- اقتباس از آیه 73 سوره زمر است.
22- الجدّ: الحظّ.
23- کهف: 46. .
24- شرح لمعه کتاب زکاة، ص173، ج1، چاپ سنگی.
25- توبه: 60.
26-*زیرنویس=مأخذ حدیث یافت نشد.
27- در حدیث دیگری از علی علیه‏السلام: «خیرالاموال ما ادعان علی‏المکارم. .
28- به بخش اوّل بعد از پایان وقفنامه رجوع کنید.
29- تابستانی و زمستانی.
30- مبرز: مبال و موضع قضاء حاجت.
31- فرش‏ها.
32- آبدستاندار: آفتابه‏دار.
33- بعد. ظ.
34- به بخش دوّم بعد از پایان وقفنامه رجوع کنید.
35- ماه‏های سال.
36- دستور: قاعده و قانون و آیین و روش.
37- شرح‏حال ایشان را در مقدمه فهرست نسخه‏های خطی کتابخانه مدرسه مروی ببینید.
38- شناخته نشد.
39- به بخش سوم بعد از پایان وقفنامه رجوع شود.
40- کاو: کندن.
41- به بخش چهارم، بعد از پایان وقفنامه رجوع شود.
42- حیاط خلوت: سراچه‏ای در خانه که برای کارهای خاص کنند (لغت‏نامه دهخدا).
43- به بخش پنجم بعد از پایان وقفنامه نگاه کنید.
44- شناخته نشد.
45- به بخش ششم رجوع شود.
46- مأخذ حدیث یافت نشد. .
47- نهج‏البلاغه چاپ عبده، خطبه 198. کلمه «قرضا» و «کلاً» در نهج‏البلاغه نیست. .
48- سپنج: عاریت.
49- نحل: 96.
50- قصص: 80.
51- بقره: 254.
52-
از مؤدّای«انّما هذه الحیاة الدنیا متاع» غافر: 39.
53- مائده: 35.
54- دخان: 25 و 26.
55- بقره: 261.
56- مؤمنون: 61.
57- بقره: 265.
58- رعد: 17.
59- احقاف: 16.
60- در این مصراع دو کلمه درست خوانده نشد.
61- ساغری (چرمی) جلدی که با چرم پوست کفل چهارپایان مانند اسب و استر ساخته می‏شد.
62- قسمی کاغذ آهاردار زرافشان گرانبها... (لغتنامه دهخدا).
63- تقریبا 25 سانتیمتر طول و 16 سانتیمتر عرض.
64- یعنی نوشته‏های صفحات داخل جدول زرین یا غیر زرین است.
65- طلاکاری و زراندودشده. .
66- در اطراف صفحات حاشیه‏نویسی دارد. .
67- با ترجمه فارسی.
68- چرمی.
69- فستق: پسته و گویند مقصود کاغذ به رنگ مغز پسته‏ای است.
70- مدرسه بزرگ و کوچک. .
71- جلدهای روغنی نوعی از جلد است که بسیار دلنشین و زیبا می‏باشد و سهم نقاش و مذهّب و خوشنویس در تهیه آن از سهم صحاف بیشتر است و مانند قلمدان‏های سابق است.
72- تقریبا 40 سانتیمتر طول و 25 سانتیمتر عرض.
73- یا چینی کاغذی که در «ختا» می‏ساخته‏اند و کاتبان خراسانی بیشتر از آن بهره می‏برده‏اند. .
74- در دولت‏آباد ساخته می‏شد.
75-*زیرنویس=کاغذی که زراندود شده باشد و طلا بر آن پاشیده باشند.
76- ورقی که به خطی خوش خوشنویسی شده باشد قطعه نامیده می‏شود.
77- همان خطاط معروف و مشهور.
78- اگر در نقش و نگارهای صفحات غیر از آب طلا، لاجورد و امثال آن به‏کار رفته باشد آن نقش را مرصع گویند.
79- اعراب‏گذاری شده.
80- صادق‏آباد ورامین.
81- شهرری: حضرت عبدالعظیم (ع).
82- ده خیر دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران... (لغتنامه دهخدا). .
83- سقاخانه نوروزخان نزدیک مسجد شاه (امام) تهران معروف است. .
84- ظاهرا همان پسر خوانده خان مروی است.
85- محل فروش کاه و جو و گندم و زغال و هیزم و علوفه.
86- عودلاجان محله‏ای است نزدیک محله یهودیهای تهران.
87- نانوایی.
88- پشتی.
89- هرجا سه نقطه گذاشته‏ایم ننوشته مانده و جایش خالی است.
90- قسمی در که عمودی باز شود. قسمی در که گشودن و بستن آن به بر بردن و فرودآوردن است برخلاف درهای عادی... (لغتنامه دهخدا).
91- معنایش معلوم نشد.
92- چراغ‏هایی که به جای نفت در آن از پیه استفاده می‏شد.
93- معنایش معلوم نشد.
94- معنایش معلوم نشد.
95- سینی ظ.
96- سینی بزرگ گرد: مجمعه.
97- آبکش: چلو صافی.
98- با تشکر از آقای دکتر شیروانی که در خواندن و بازنویسی قسمت‏هایی از این وقفنامه که خواندن آن برای اینجانب مشکل بود و بویژه دو صفحه آخر که خواندنش برای من غیر ممکن بود مرا یاری دادند.
 

منبع:
میراث جاویدان

نویسنده:رضا استادی
این مقاله در تاریخ  1403/4/17 بروز رسانی شده است: